متأسفانه مجموعه آثار پائولو کوئليو با معجوني از عرفان ساحري کاستاندا، عرفان مسيحيت و افکار مارکسيستي در کشورمان ترجمه شده‌است که اخيراً وزير ارشاد نيز بر تداوم آن تأکيد داشتند.

 گروه فرهنگي مشــرق - عليرغم توصيه هاي مکرر رهبر معظم انقلاب در راستاي مبارزه با ترويج عرفانهاي وارداتي، وزارت ارشاد نه تنها قدم مثبتي در اين زمينه بر نداشته است، بلکه با نشر ميليوني آثار فرقه هاي انحرافي نوپديد، خود مروج اين فرقه ها محسوب مي شود. اما علاوه بر اين ارائه مجوز به آثاري که در راستاي ترويج شيطان پرستي، تفکرات فرقه اي شرق و غرب، ضديت با دين و آموزه هاي الهي، ترويج فساد و فحشاء و عادي سازي روابط آلوده و... قابل ارزيابي و بررسي تطبيقي هستند، از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، خود بحث مفصلي است.

سيدمحمد حسيني وزير ارشاد در پاسخ به پرسشي درباره‌ي اظهارنظر اخير پائولو کوئليو - نويسنده‌ي برزيلي - در وب‌سايتش مبني بر اين‌که آثارش در ايران ممنوع‌الانتشار شده‌اند، اظهار کرد: «هم‌اکنون آثار اين نويسنده در کتاب‌فروشي‌هاي ايران در دسترس عموم قرار دارد و افراد مي‌توانند تهيه کنند و هيچ مشکلي وجود ندارد... ناشران مي‌توانند آثار اين نويسنده را در ايران منتشر کنند.»

طي روزهاي گذشته بعد از مصاحبه وزير محترم ارشاد در حمايت از انتشار آثار «پائولو کوئليو»، مطالبي درباره انحرافات آثار اين مبتذل نويس برزيلي و امثال وي منتشر شد. در اين مقال نيز مروري اجمالي بر زندگي، آثار، حاميان داخلي و انديشه فرقه گرايانه وي خواهيم داشت.

مشرق ضمن عذرخواهي بابت درج برخي مصاديق غيراخلاقي و شرک آميز اين نويسنده ، آمادگي دارد تا جزئيات بيشتري از ابعاد اين ماجرا را در اختيار مسئولان وزارت ارشاد قرار دهد.

گفتني است به دليل مطالب شرک آميز و کاملا غير اخلاقي از ذکر بسياري از مصاديق در نوشته هاي اين نويسنده خودداري شده است.
***

 

معرفي «پائولو کوئليو»

«پائولو کوئليو» متولد سال 1947 ميلادي در شهر ريودوژانيروي برزيل است. وي در نوجواني و تحت تاثير آثار نويسندة بزرگ آمريکاي لاتين «خورخه لوئيس بورخس» با گريز از درس و مدرسه وارد عرصه تئاتر شد.
پائولو به علت سختگيري‌هاي والدين خود، تحصيل در کالج «ژزوئيتو» را ادامه داد که در اين کالج تعليمات مسيحي کاتوليک رواج داشت. وي در جريان تحصيل خود و به علت اجباري بودن اين تعاليم بخشي از اعتقادات خود را از دست داد. اين حالت او را در نوع بحران هويت فرو برد به طوري که مدت‌ها روي تخت بيمارستان بستري شد.
وي سپس در سال 1986 ميلادي با آغاز جنبش‌هاي ملي‌گرايي و مبارزات انقلابي چريکي با نام‌‌هايي چون «فيدل کاسترو» و «چه‌گوارا» آشنا شد و ناخودآگاه به اين مبارزات تمايل پيدا کرد.
پائولو به علت عدم ثبات فکري، پس از جدايي از گروه‌هاي چريکي با چرخش 180درجه‌اي به نظرات افرادي چون «مارکس» و «انگلس» علاقمند شد و در راه جستجوي تجربه‌هاي جديد معنوي به ورطه اعتياد به موادمخدر و مصرف مواد توهم‌زا کشيده شد. در برهه‌اي از زندگي نيز به جادوگري روي آورد و براي يافتن شخصيت مورد علاقة خود در امر جادوگري يعني «کارلوس کاستاندا» تمام آمريکاي لاتين را زير پا گذاشت، وي در اين سفر با جادوگران متعددي آشنا شد و در مسير آزمايش‌هاي جادوگري نزديک بود جان خود را از دست بدهد.
پائولو در زندگي زناشويي خود نيز ناکام مانده‌است، به طوري که تاکنون سه ازدواج ناموفق داشته‌است؛ اما در سال 1981 و در چهارمين ازدواج، با «کريستينا اويتي سيکلا» ازدواج کرد که به گفتة خودش در بسياري از موفقيت‌ها و افتخارات پائولو نقش داشته‌است.
پائولو در 34 سالگي ايمان مسيحي کاتوليک خود را بازيافت و به سفر 700 کيلومتري جادة سن‌ژاک دو کمپوستل در شمال غربي اسپانيا روي‌ آورد. اين سفر سامان‌دهندة اولين اثر ادبي او به نام «خاطرات يک مغ» شد و بلافاصله دومين اثر او با نام «کيمياگر» در همين فضاي ذهني منتشر شد که نام او را جهاني کرد و کيمياگر جزء 10 اثر پرفروش جهان قرار گرفت.

تمجيد از شيمون پرز و اسرائيل

کوئليو مي نويسد:در «داووس» از اينکه معنويت نوين براي سران اقتصادي و سياسي جالب توجه است، شگفت‌زده شدم. معنويتي که نه با بنيادگرايي، بلکه با آزادي انديشه و زوال پيوند دارد. مثلاً شيمون پرز بر اين باور است که براي رسيدن به صلح در خاورميانه بايد آن را دروني کرد. به اين مفهوم که اگر هر فرد عميقاً خواستار صلح باشد، بايد رسيدن به آن را هدف زندگي خود قرار دهد. در اين صورت بايد به مدارا و تساهل اوليت داده شود. مهم اين است که اين پديده از سوي اسرائيل ابراز شود.
 

 

ناشران ايراني آثار پائولو کوئليو

آرش حجازي مدير کاروان نيز بعد از فراگير شدن شهرت پائولو کوئليو، به ترجمة آثار اين نويسنده برزيلي روي آورد و همزمان نشر کاروان را به عنوان ناشر اختصاصي وي در ايران معرفي کرد. اگرچه چند ناشر ديگر سعي کردند اين امتياز را از انحصار او خارج نمايند ولي پائولو کتباً اين امتياز را به نشر کاروان داد. ناشري که با انتشار آثاري در حوزه رمان، ادبيات داستاني، آيين و اسطوره ضمن پاسداشت «اباحيت»، نوعي از «عرفان غيرديني» را هم به مخاطبان خود معرفي و تبيين مي‌کند.
حجازي همان دکتري است که با قتل ندا آقاسلطان در ايام اغتشاشات سال 88 و بعد پناهنده شده به انگليس مأموريت ويژه اش را به نحو احسن انجام داد و....

طرح جلد آثار پائولو کوئليو
اشتياق ناشران آثار پائولو در ايران در رابطه با نشر و توزيع آثار وي به حدي است که ناشران ايراني علاوه بر ارائه ترجمه‌هاي گوناگون از آثار وي اقدام به انتشار آن آثار به نام‌هاي گوناگون و با طرح جلد‌هاي متفاوت کرده‌اند و اين اشتياق و دلباختگي به حدي است که 13 اثر پائولو با 23 نام متفاوت و با 54 طرح جلد گوناگون به چاپ رسيده است و اين اقدام ناشران آثار پائولو (54 طرح جلد براي 13 اثر) در مقايسه با انتشار آثار فهيمه رحيمي (14 اثر با 21 طرح جلد متفاوت) و اقدامات گسترده ناشرين آثار پائولو جهت تبليغ آثار وي گوياي اين نکته است که ناشرين آثار پائولو در اقدامي هماهنگ و برنامه‌ريزي شده سعي دارند تا با بهره‌گيري از تمام شيوه‌هاي ممکن بيش از پيش خوانندگان و خصوصاً نسل جوان را به خواندن آثار وي تشويق نمايند.

برخي از ناشران ايراني در رقابتي کم‌نظير اقدام به انتشار آثار پائولو در طرح‌ها، رنگ‌ها و اندازه‌هاي مختلف با ترجمه‌هاي متفاوت نموده و در اشکال گوناگون به تبليغ کتاب‌هاي وي پرداخته‌اند. انتشارات کاروان ناشر اختصاصي آثار پائولو کوئليو در ايران با شيوه‌هاي جذاب و تقريباً منحصر به فرد چون تبليغ کتاب‌هاي وي در ايستگاه‌هاي مترو در اين عرصه گوي سبقت را از ديگر ناشران ربوده است. اين انتشارات موفق شد در سفري که جهت ديدار پائولو از ايران در سال 79 ترتيب داده بود مجوز نشر آثار پائولو کوئليو را دريافت نمايد و پائولو در آن سفر نشر آثار خود را به «آرش حجازي» مدير انتشارات کاروان واگذار نمود.


وجوه مشترک ناشران ايراني آثار پائولو
وجوه مشترک ناشراني که به چاپ آثار پائولو کوئليو همت گماشته‌اند را مي‌توان در موارد زير خلاصه کرد.
1- بطور متوسط يک چهارم آثار منتشره ناشرين آثار پائولو در ايران را آثار ترجمه شده نويسندگان غرب تشکيل مي‌دهد. آثاري از پائولو، بورخس و کاستاندا که موج بيگانگي با دين و مذهب و ستيزه‌جويي با ارزش‌ها را تبليغ مي‌نمايد در رأس اين آثار قرار دارد.
2- ناشرين آثار پائولو در ايران اصرار، تعمد و کوشش فراواني در زمينه رواج مکاتب و فرقه‌هايي غيرالهي مي‌باشد که انسان‌هاي بسياري را در سراسر دنيا در سراب معنويت آن فرقه‌ها به ورطه نابودي کشيده‌اند.
3- قريب به اتفاق نويسندگان داخلي که آثارشان در دفاتر انتشاراتي ذکر شده و به چاپ رسيده است داراي ديدگاه منفي نسبت به اسلام، انقلاب اسلامي و ارزش‌هاي انقلاب و اسلام مي‌باشند.
4- ناشرين آثار پائولو دقت نظر و توجه ويژه‌اي از خود مبذول داشته‌اند تا بر عهد و پيمان نانوشته خود بر عدم چاپ آثار نويسندگان متعهد و ارزشي پايدار بمانند و در اين راه تاکنون استوار و ثابت‌قدم، گام برداشته‌اند بطوري که با بررسي آثار منتشره از سوي اين ناشرين نمي‌توان اثري با موضوع ارزشي و يا مکتوبي از قلم يک نويسنده متعهد که دغدغه دفاع و تبليغ ارزش‌هاي متعالي اسلام و انقلاب اسلامي را دارد، مشاهده نمود.
***

 

کوئليو در آثارش به دنبال چيست؟

«پائولو کوئليو» به شدت تحت تاثير نويسندة مشهور عرب «جبران خليل جبران» قرار دارد، تا جايي که اقدام به جمع‌آوري نامه‌هاي عاشقانه اين نويسنده عرب کرده و آن را با عنوان «نامه‌هاي عاشقانه يک پيامبر» به چاپ رساند. پيوند شخصيتي پائولو با جبران‌خليل‌جبران آن‌چنان است که مي‌توان گفت برخي از قالب‌هاي گفتاري وي ملهم از ديدگاه‌هاي جبران و تحت تاثير سيستم وجودي اين شاعر عرب است که مي‌توان آن را به کوئليو نسبت داد.
در نگاهي کلي به آثار وي مي‌توان نوشت کوئليو به علت سختي‌ها و مشکلات دوران کودکي داراي ويژگي‌هاي شخصيتي متفاوتي بوده و همواره در پي يافتن راهي جديد براي نوعي معنويت طي طريق کرده‌است! به طوري که مي‌توان بيان کرد که تفکرات او ملغمه‌اي از تفکرات اديان و مذاهب مختلف است که شالوده آن در نهايت به نوعي عرفان مادي و سکولار منتهي مي‌شود.
وي در نوشته‌هاي خود نوعي عرفان غيرديني همراه با ابتذال و بي‌بند و باري را تبليغ و ترويج مي‌کند.
متأسفانه مجموعه آثار پائولو کوئليو با معجوني از عرفان ساحري کاستاندا، عرفان مسيحيت و افکار مارکسيستي در کشورمان ترجمه شده‌است که اخيراً وزير ارشاد نيز بر تداوم آن تأکيد داشتند. از جمله آثار پائولو کتاب «يازده دقيقه» است که فوق‌العاده مشمئز کننده و غيراخلاقي است. اين کتاب بيانگر سرگذشت يک زن مبتذل و هرزه است که به مراکز فساد مي رود و نويسنده اعمال، رفتار، احساسات و عواطف شهواني اين روسپي را با جزئيات کامل تشريح مي کند و در صدد توجيه آن برمي آيد. متن کامل اين کتاب به صورت لاتين در سال 1384 توسط نشر کاروان و بعد نيز نسخه فارسي آن به صورت ناقص روانه بازار نشر شد! نکته مهم در کتاب، اين است که ماريا، روسپي قهرمانِ پائولو در مرتبه پنجم در آميزش با مرد نقاش و در اوج حالات شهواني و جنسي به عرفان حقيقي و وجود الهي دست مي يابد!

 

تعرض به مقدسات و تعاليم اديان آسمان
در اين زمينه مي توان به مصاديق زير اشاره داشت:

تشويق افراد به نافرماني از خداوند

«ما سرشتي پست و پليد داريم، و تنها به اين دليل گرفتار مجازات ابدي نمي‌شويم که عيسي(ع) خود را براي نوع بشر قرباني کرد. تکرار مي‌کنم: قرباني شدن پسر خدا ما را نجات داد. فقط قرباني شدن يک نفر.»

پائولو با تحريف حقايق دين مسيحيت و پليد قلمداد نمودن سرشت انسان و طرح اين ادعاي کاذب که حضرت مسيح(ع) خود را قرباني کرد تا انسان‌ها گرفتار مجازات ابدي نشوند انسان را به نافرماني خدا تشويق مي‌کند.

 

تبليغ بي‌اعتقادي به خدا
هرچند پائولو پس از روگرداندن از پرستش خداوند و دين مسيحيت در مسير 6 ماهه زيارت معبدي که در کتاب خاطرات «يک مغ» از آن سخن گفته است به خداپرستي و دين مسيحيت روي مي‌آورد، اما متأسفانه تبليغ بي‌اعتقادي به خداوند و ترسيم خدايي که مظهر بي‌عدالتي، هرج و مرج، فقر، حرص و تنهايي است، در آثارش ديده مي‌شود که نمونه‌هاي آن تقديم مي‌گردد.

«مي‌توانستم به کليسا بروم و به تصاويري نگاه کنم که هرگز هيچ معنايي براي من نداشتند؟!»

پائولو کوئليو در آثارش کنار گذاردن دين را سبب نزديکي انسان به خداوند قلمداد نموده و خداوند را مسبب هرج و مرج موجود در جهان خلقت مي‌نامد و بارها و بارها در وجود خداوند با شک و ترديد مي‌نگرد.

«در سميناري در شهر کاواگوچيکو، با خانم نقاشي به نام مي‌يه تاماکي آشنا شدم. پرسيدم درباره دين چطور مي‌انديشد. پاسخ داد: من ديگر دين ندارم. من براي بودايي بودن تربيت شده‌ام. اما با گذشت زمان متوجه شدم که راه روحاني، يک کناره‌گيري مداوم است. بايد بر حسادت‌ها، نفرت‌ها، نگراني‌هامان نسبت به ايمانمان، و بر آرزوهامان چيره شويم. من از همه اينها رها شدم، تا اين که يک روز متوجه شدم قلبم خالي شده. گناهان رفته بودند، و به همراه آنها، سرشت انساني من نيز رفته بود.
تا مدتي اين شرايط را پذيرفتم، اما دريافتم ديگر نمي‌توانم زندگي‌ام را اينطور ادامه بدهم. آنگاه بود که دين را کنار گذاشتم. امروز هم کشاکش‌هاع لحظه‌هاي خشم و نااميدي خودم را دارم، اما احساس مي‌کنم بار ديگر به انسان‌ها نزديک هستم... پس به خداوند هم نزديک‌تر شده‌ام.»
«- اگر خدا وجود داشته باشد، مي‌داند که درک بشر محدود است. او همان است که اين هرج و مرج را آفريد که در آن فقر هست، بي‌عدالتي هست، حرص و تنهايي هست. بدون شک او قصد خير داشته، اما نتيجه آن فاجعه‌آفرين بوده. اگر خدا وجود داشته باشد، در مورد موجوداتي که تصميم مي‌گيرنداين زمين را زودتر ترک کنند، بخشنده خواهد بود، و شايد حتي از اين که ما را وادار کرده وقتمان را آنجا بگذرانيم، معذرت بخواهد.
محرمات و موهومات به جهنم. مادر مؤمنش مي‌گفت:
- خداوند از گذشته، حال و آينده باخبر است.
در اين صورت، خدا ورونيکا را با اطلاع کامل از اين که کارش به خودکشي خواهد انجاميد، به اين جهان فرستاده و از اعمال او يکه نمي‌خورد.»
 

ترسيم چهره‌اي شرک‌آلود از خداوند
 

«پروردگارا، تو گفته‌اي که هيچکس خوب نيست؛ ما را با نقص‌هامان بپذير، و ما را با رحم بي‌پايان و با عشق بي‌پايان خود ببخش. همانگونه که صليبيوني را بخشيدي که براي فتح سرزمين مقدس اورشليم، مسلمانان را کشتند؛ همانگونه که اعضاي دادگاه تفتيش عقايد را بخشيدي که مي‌خواستند خلوص کليساي تو را حفظ کنند؛ همانگونه که کساني را بخشيدي که تو را محاکمه کردند و به صليب کشيدند؛ ما را ببخش چون بايد قرباني‌اي تقديم کنيم و شهري را نجات دهيم.»

 

قرباني کردن انسان براي رضاي خدايان دروغين در برخي از مرام‌ها و مسلک‌هاي غيرالهي امري است رايج و متداول که همه اديان الهي، انسان‌ها را از اين عمل زشت بازداشته‌اند. پائولو در کتاب مذکور از قرباني نمودن دختري به منظور نجات شهري سخن مي‌گويد و مي‌آورد:
 «پروردگارا... بايد قرباني تقديم کنيم و شهري را نجات دهيم.»

توجه به اين نکته که در اين شهر کشيش حضور دارد و حتي وي هم با قرباني نمودن دختر موافقت خود را اعلام مي‌نمايد، امري است که چهره‌اي شرک‌آلود از خداوند و دين مسيحيت ارائه مي‌کند.
پائولو از زبان قهرمان داستانش خداوند را مقصر هرج و مرج، بي‌عدالتي و فقر در اين دنيا معرفي مي‌کند و مي‌نويسد:

«اگر خدا وجود داشته باشد، مي‌داند که درک بشر محدود است. او همان است که اين هرج و مرج را آفريد که در آن فقر هست، بي‌عدالتي هست، حرص و تنهايي هست. بدون شک او قصد خير داشته، اما نتيجه آن فاجعه‌آفرين است.»

 نفي عدالت و عظمت پروردگار
پائولو با اشاره به داستان حضرت آدم و حوا، خداوند متعال را به توطئه‌چيني به منظور اغواء حضرت آدم و حوا و اخراج آنان از بهشت متهم مي‌کند. پائولو در رمان دوشيزه پريم نيز عدالت خداوند را مورد حمله قرار داده و مي‌نويسد:

«- مي‌خواهي ثابت کني خدا عادل است...
- نمي‌دانم خدا عادل است يا نه. دست کم با من چندان منصف نبوده است...
مرد گفت: مشکل تو دقيقاً عدل الهي نيست...
خارجي گفت: نمي‌خواستم حرفت را قطع کنم. لطفاً ادامه بده، درباره عدل الهي صحبت مي‌کردي.
نمي‌دانم معنايي دارد يا نه.»

قائل بودن به عدم تأثير تعاليم انبياء الهي در سرنوشت انسان‌ها
پائولو با استناد به تعاليم تحريف شده مسيحيت ضمن طرح تبديل نمودن آب به شراب توسط حضرت عيسي(ع) اين پديده را به عنوان اولين معجزه ايشان معرفي مي‌کند و با معرفي افرادي عادي به عنوان پيروان حضرت عيسي(ع) و معرفي يک دزد به عنوان اولين فردي که به آن حضرت گرويده است، تأثير تعاليم انبياء الهي در سرنوشت انسان‌ها را نفي مي‌نمايد.
 

تبليغ نظريه قرائت‌هاي مختلف از دين
تأکيد بر برداشت شخصي و آزاد از دين و عمل نمودن بر استنباط‌هاي خود در مسائل ديني امري است که پائولو به آن تأکيد مي‌ورزد:

«لازم است اين ايده را که در مذهب، فرهنگ و سياست براي هرکسي فضايي وجود دارد و هيچکس نبايد ديدگاه خود را از جهان، به ما تحميل کند را تقويت کنيم. چنانچه مسيح مي‌گويد: در خانه پدري من مسکن‌ها بسيارند.
هيچ دليلي وجود ندارد که همگي در يک آپارتمان و يا با ايده‌هاي مشابه زندگي کنيم. غنا در گوناگوني و تفاوت‌ها است. در غير اين صورت به فاشيسم مي‌رسيم. با بنيادگرايي به عميق‌ترين و بدترين شکلي به اعتقادات تيره قرون وسطي باز مي‌گرديم.»
«...ايده خداوند استاندارد شده‌اي که به طور خبري براي همگان معتبر باشد، و نه خدايي شخصي و منفرد، وهم‌انگيز است. خداوند استاندارد شده‌اي که جايگزين يافته‌هاي آگاهانه انسان‌ها باشد... مي‌بايست فرهنگ و دين فردي باشد و جامعه مؤمنين از جمع افراد آزاد، مبتکر و متفاوت تشکيل شود که هريک داراي غنايي معنوي باشند.»

*به سخره گرفتن دوزخ و عقاب و القاء حاکم بودن جبر بر عالم هستي نيز از جمله محورهاي مشابه است که در اين آثار به چشم مي خورد.

القاء بي‌اراده بودن انسان در سرنوشت خود
انسان موجودي است که ثواب و عقابش در آخرت براساس مختار بودن او در انجام اعمال خوب و بد است.
پائولو در آثارش اينگونه القا مي‌کند که انسان هيچ تأثيري در زندگي خود ندارد و همه‌چيز بر خلاف ميل و اراده او حرکت مي‌کند. وي با طرح خلبان خودکار در هواپيما مي‌کوشد اين نکته را بيان کند که ما هيچ نقشي در زندگي خود نداريم و مسلم مي‌توان گفت: هيچ مسئوليتي هم در برابر اعمال خود نخواهيم داشت پس نيکي و بدي معنايي نخواهد داشت.

«يکي از آشنايانم که خلبان يک شرکت هواپيمايي تونسي است، تعريف مي‌کرد: در هواپيما دستگاهي به نام خلبان خودکار هست که پس از رسيدن هواپيما به يک ارتفاع ويژه، اختيارش را به دست مي‌گيرد.
در زندگي بزرگسالان هم همين موضوع صدق مي‌کندک فعاليت‌هاي زندگي دم به دم پيچيده‌تر مي‌شود، و لحظه‌اي فرا مي‌رسد که بايد بخشي از وظايف را به خلبان خودکار سپرد. و گاهي پيش مي‌آيد که اين خلبان خودکار که طراحي‌اش کرده‌ايم تا به مسائل کسل‌کننده رسيدگي کند، جان مي‌گيرد و از تمام ماجراهايي که به سويمان مي‌آيند، جلوگيري مي‌کند رادارش روشن است و خودش هم همواره هواپيماي ما را از چيزهايي که نمي‌شناسد دور مي‌کند. اينگونه است که احساس ماجراجويي را از دست مي‌دهيم. و هرکس احساس ماجراجويي را از دست بدهد، به گونه‌ايي احساس زنده بودن را هم از دست مي‌دهد.

 تحريف حقايق اديان
روي گرداندن پائولو از دين آبا و اجداديش، «مسيحيت»، گرويدن و تجربه فرقه‌ها و مسلک‌هاي متعدد و نيز مطالعه کتب اديان الهي و آسماني و تبحر پائولو در آميزش، ترکيب و به کار بردن اين تجربه‌ها، آموخته‌ها و معلومات به هنگام نگارش آثارش توانايي ممتازي به وي بخشيده است پائولو در آثارش ضمن بکار بردن آموخته‌ها و عقايد نه‌چندان صحيح در موارد گوناگوني از قلم، زبان و گفتگوي قهرمان داستان‌هايش و يا حکايت‌هاي گزينش شده حقايق مسلم اديان را تحريف مي‌نمايد.
هجو شخصيت حضرت مريم(س) و تحريف داستان حضرت ايوب(ع) نيز قابل ذکر است.

تحريف تعاليم حضرت عيسي(ع)
پائولو با وارد نمودن تهمت ناروا به حضرت عيسي(ع) اولين معجزه وي را تبديل آب به شراب مي‌نامد و مي‌آورد:
«نخستين معجزه‌اش چه بود؟ شفاي يک نابينا، درمان يک افليج يا اخراج شيطان از بدن جن‌زده نبود؛ بلکه تبديل آب به شراب، و هيجان بخشيدن به يک انسان بود.»
وي در ديگر آثارش نيز تعاليم حضرت عيسي را به گونه‌اي تحريف‌آميز نقل مي‌نمايد.

تسلط شيطان بر انسان نيز در همين راستا قابل ذکر است.
 

 ترويج جادوگري و پويچ‌انگاري
مصاديق زير به طور اجمال در اين زمينه ارائه مي شود:


جادو و جادوگري در آثار پائولو کوئليو
پائولو کوئليو نويسنده‌اي است که به ترويج جادو و جادوگري و معرفي شخصيت‌هايي در قالب استاد جادوگر و يا شاگردي که خواهان فراگيري جادو مي‌باشد در آثار خود اصرار مي‌ورزد. وي در مرحله‌اي از زندگي شخصي و در گذر عمر خود به جادو و جادوگري پناه برده است و اينک سعي وافري دارد تا خوانندگان خود را با اين مفاهيم آشنا کند.
 

ترويج جادوگري
پائولو در مصاحبه‌اي که با وي صورت گرفته است از جادو به عنوان عامل از دست دادن ايمان و محافظت از خود ياد مي‌کند:
«پس از آن جستجوها در پي يک تجربه هولناک جادوي سياه که بعداً حکايت خواهم کرد، بار ديگر ايمان به خداوند را از دست داده بودم.
در برابر حسادت، با فنون جادو از خود دفاع مي‌کنم، من با آن نمي‌جنگم، بلکه به گونه‌اي، محافظت پيرامون خود ايجاد مي‌کنم.»
بيان شيوه‌ها، رمز و راز جادوگري و طرح جادو به عنوان عامل از دست دادن ايمان و وسيله‌اي که مي‌تواند از انسان محافظت نمايد و تأکيد بر آن، نکته‌اي است که در آثار پائولو زياد به چشم مي‌خورد و مسلماً با تعاليم اسلام سازگاري ندارد و جاي طرح اين سؤال را باقي گذاشته است که مترجمان، ناشران و ارائه کنندگان آثار پائولو و افرادي چون وي به چه دين و آئيني معتقد مي‌باشند و هدفشان از ارائه اين آثار چيست و در مقابل آن تکليف متولّيان امر فرهنگ در کشور اسلامي چيست؟!
 

ترويج مصرف مواد مخدر
مواد مخدر به عنوان ماده‌اي افيوني که عاقلان جهان از آن به عنوان ماده‌اي مرگبار ياد مي‌کنند، در آثار عده‌اي از نويسندگانع مطرح شده و چه بسا بصورت کالاي نه‌چندان نفرت‌انگيزي از آن ياد مي‌شود. متأسفانه پائولو که در زندگي خود مدتي اين ماده افيوني را تجربه کرده است در آثارش به طرح اين مسأله پرداخته و اعتياد به مواد مخدر را عادي جلوه مي‌دهد و بر خلاف واقعيت‌هاي موجود خلاصي از ان را بسيار ساده و سهل مي‌داند که اين نکته اگر تبليغ مصرف مواد مخدر نباشد قبح و زشتي اين عمل غيرانساني – که سبب نابودي انسان‌هاي بسياري را در سراسر دنيا فراهم آورده است – در اذهان کم‌رنگ مي‌نمايد.
 

پوچ‌انگاري دنيا
دنيا از ديدگاه انسان‌هاي معتقد به «معاد مزرعه آخرت» است و انسان‌هاي متشرع، سعي و تلاش وافر دارند تا در اين دنيا اعمال نيک انجام دهند که در آخرت به «پاداش الهي» دست يابند، اما از ديدگاه افرادي که به جهان آخرت ايمان ندارند، اين دنيا پوچ و بيهوده است و انسان در زندگي دنيوي داراي هيچگونه هدفي نمي‌باشد.
پائولو علي‌رغم اينکه بعد از روي‌گرداني از دين مسيحيت دوباره به مسيحيت روي آورده است، دنيا را پوچ و بيهوده مي‌داند و اين عقيده را چون ديگر عقايد خود از زبان شخصيت‌هايش بيان مي‌دارد.
 

ترسيم چهره‌اي وحشت‌زا از زندگي
پائولو در آثارش نيکي و بدي را نفي مي‌کند و چهره‌اي زشت و وحشت‌زا از زندگي به تصوير مي‌کشد. وي زندگي خانواده‌اي را ترسيم مي‌کند که زن و مرد از يکديگر مي‌ترسند و فرزندان از والدين وحشت دارند. در آثار وي، فضايي مملو از ترس و وحشت بر زندگي همه افرادي که در داستان حضور دارند، سايه افکنده است. پيش خدمتي که از اخراج مي‌ترسد، دختر جوان که از انتقاد همسايه‌ها وحشت دارد، پيرمردي که از ترس مرگ شراب نمي‌نوشد و سيگار نمي‌کشد، زوج جواني که از دوران پيري در هراسند، قايقراني که در وحشت از دست دادن مشتريان خود است و صاحب هتلي که از وحشت مأمورين دولت به حسابدار خود سخت مي‌گيرد.
پائولو با طرح آفرينش شيطان از زبان قهرمان داستان، خواست و اراده شيطان در انتقام از ديگران را دليل اين وحشت هميشگي حاکم بر انسان‌ها مي‌داند.
 

تبليغ و تمجيد از خودکشي
خودکشي در دين مبين اسلام از گناهان کبيره محسوب مي‌شود و ترويج اين گناه خود نيز گناهي عظيم مي‌باشد ولي در آثار پائولو ترويج اين گناه بسيار به چشم مي‌خورد که نمونه‌اي از آن در کتاب «ورونيکا تصميم مي‌گيرد بميرد» اينچنين آورده شده است:
«يازدهم نوامبر سال 1977، ورونيکا به اين نتيجه رسيد که – سرانجام – زمان آن رسيده است تا خودش را بکشد.»
 

آموزش شيوه‌هاي خودکشي
پائولو در آثار خود به طور مستقيم شيوه‌هاي خودکشي را به خوانندگان آموزش مي‌دهد.
وي با طرح تصميم «ورونيکا» به خودکشي، شيوه‌هاي مختلف خودکشي را که وي از نظر گذرانده بدينگونه شرح مي‌دهد:
«چهار بسته قرص خواب از روي ميز کنار تخت خوابش برداشت. به جاي آن که خرد و در در آب حلشان کند، تصميم گرفت آنها را يکي يکي بخورد.
وقت آن بود که به خودش افتخار کند، وقتش رسيده بود که باور کند قدرت انجام اين کار را داشته، که سرانجام شهامتش را يافته، و به زودي اين زندگي را ترک مي‌کند: چه لذتي! از آن گذشتهع داشت اين کار را به شيوه‌اي انجام مي‌داد که در رؤيايش بود... با خوردن قرص‌هاي خواب‌آور، که هيچ اثري از خود به جاي نمي‌گذاشتند.
ورونيکا نزديک شش ماه سعي کرده بود به اين قرص‌ها دست يابد. از آنجا که فکر مي‌کرد هرگز موفق نمي‌شود، حتي به فکر بريدن رگ‌هاي مچ دستش هم افتاده بود. مهم نبود که اتاق غرق خون مي‌شد و راهبه‌ها آشفته مي‌شدند و به دردسر مي‌افتادند، چون براي خودکشي، آدم بايد اول به خودش فکر کند و بعد به ديگران. تمام تلاشش را مي‌کرد تا مرگش تا حد امکان ناراحتي کم‌تري ايجاد کندع اما اگر بريدن رگ‌هاي مچ دستش تنها راه بود، راهي برايش نمي‌ماند... راهبه‌ها مي‌توانستند اتاق را تميز کنند، و به سرعت تمام داستان را از ياد ببرند، وگرنه اجازه دادن دوباره اتاق برايشان مشکل مي‌شد. حتي در پايان قرن بيستم هم ممکن است مردم هنوز به ارواح اعتقاد داشته باشند.
 

«خودکشي با گلوله، پريدن از بالاي يک ساختمان بلند، خود را به دار آويختن، هيچکدام از اين روش‌ها با سرشت زنانه‌اش سازگار نبود. ز‌ن‌ها – وقتي خودشان را مي‌کشند – روش‌هاي شاعرانه‌تري انتخاب مي‌کنند، مانند بريدن رگ‌هاي دستشان و يا خوردن تعداد زيادي قرص خواب‌آور. شاهدخت‌هاي ترک شده و هنرپيشه‌هاي هاليوود، الگوهاي متعددي از اين نوع بر جاي گذاشته‌اند.

«ورونيکا... تقريباً يقين داشت که همه چيز با مرگ پايان مي‌پذيرد؛ براي همين خودکشي را انتخاب کرده بود: آزادي مطلق، فراموشي ابدي.»

 

 

 

 ترويج فساد
حضور جنس مؤنث، تشريح صحنه‌هاي زشت، نفرت‌انگيز و غيراخلاقي، بهره‌گيري از جنس مؤنث به منظور جذابيت بخشيدن به اثر را مي‌توان يکي از خصيصه‌هاي آثار پائولو دانست.
پائولو در آثارش به تشريح صحنه‌هاي متعدد شراب‌خواري، رابطه‌هاي عاشقانه، بدمستي‌هاي شبانه، توصيف اندام بدن زن و مرد به گونه‌اي وسوسه‌انگيز و شهوت‌زا، برهنه شدن زن و مرد، ترسيم تماس جنسي زن و مرد، تمناي مرد از زن جهت آميزش جنسي، هم‌خوابي زن و مرد اجنبي، عشق‌بازي با معشوقه، ارتباط زن شوهردار با مرد ديگر، بي‌تفاوتي مرد در خصوص ارتباط همسرش با مردي ديگر و تشويق بي‌تفاوتي در برابر تجاوز به نواميس مي‌پردازد.

 

مشرق به دليل ابتذال شديد در کلام اين نويسنده از ارائه مصاديق در اين سرفصل معذور مي باشد.
 

ترسيم بدن برهنه يک زن
وي در کتاب «ورونيکا تصميم مي‌گيرد بميرد» از بدن برهنه قهرمان داستان (ورونيکا) سخن مي‌گويد.
 

توصيف و تبليغ مشروب‌خواري
يکي از کارهاي ناپسند در اسلام شرب خمر است که از گناهان کبيره نيز مي‌باشد و براي آن حد شرعي در نظر گرفته شده است. هرچند در آئيني (مسيحيت) که پائولو از آن پيروي مي‌کند؟! شرب خمر امري رايج است. ولي ذکر اين نکته لازم و ضروري است که در همه اديان و مسلک‌ها حداقل براساس دستورات پزشکي، افراد را از خوردن مشروب نهي مي‌نمايند. ترجمه آثاري که به کرار در آنها از مشروب خوردن ياد مي‌شود و تشريح اعمال مستانه افرادي که مشروب خورده‌اند، در نظام اسلامي چه توجيهي مي‌تواند داشته باشد؟ وي صحنه مشروب‌خواري ورونيکا و ادوارد را اينگونه به تصوير مي‌کشد:


«ادوارد و ورونيکا گران‌ترين رستوران ليوبليانا را انتخاب کردند، بهترين غذاها را سفارش دادند و سه بطري باده گرانبهاي 1988 نوشيدند.
ادوارد که براي چندمين بار ليوان خود را پر مي‌کرد، گفت: از داستان آن مار خوشم مي‌آيد. اما مادربزرگت پيرتر از آن بود که بتواند اين داستان را درست تفسير کند.»
ورونيکا با سرمستي غريد: «خواهش مي‌کنم کمي احترام مادربزرگم را نگه دار! و در رستوران همه به طرف آنها برگشتند.
ادوارد گفت: به سلامتي مادربزرگ اين زن جوان! بعد از جايش پريد و گفت: به سلامتي مادربزرگ اين زن ديوانه که اين جا جلو من نشسته، و بي‌ترديد يک زاري از ويلت است.»
ورونيکا تکرار کرد: به سلامتي مادربزرگم!
به طرف مرکز ميدان کوچک وسط شهر قدم زدند. ورونيکا به بالا، به اتاق خود در صومعه نگريست و سرمستي از سرش پريد. به ياد آورد که به زودي مي‌ميرد.
ادوارد گفت: بهتر است کمي ديگر باده بنوشيم!
يک بار در آن نزديکي بود. ادوارد دو بطري خريد. هر دو نشستند و به نوشيدن ادامه دادند.
 

خونش به جريان افتاد، و سرما – سرمايي که پس از بيرون آوردن لباس‌هايش احساس کرده بود – از بين رفت. ورونيکا و ادوارد، هر دو ايستاده بودند، رو به روي هم، ورونيکا بي‌لباس و ادوارد با لباس. ورونيکا به خود مشغول شد؛ اين کار را قبلاً کرده بود، در تنهايي و يا با حضور اشخاص خاصي، اما هرگز در چنين شرايطي اين کار را نکرده بود، در حالي که مرد هيچ علاقه‌اي به آنچه رخ مي‌داد، از خود نشان نمي‌داد.
و اين هيجان‌انگيز بود، بسيار هيجان‌انگيز. ورونيکا ايستاده بود و بدنش را نوازش مي‌کرد. خود را بيش‌تر از هر زماني در گذشته تسليم مي‌کرد، نه به خاطر اين که مي‌خواست ادوارد را ببيند که جهان دوردستش را ترک مي‌کرد، بلکه چون هرگز چنين چيزي را تجربه نکرده بود.
شروع کرد به حرف زدن، چيزهايي غيرقابل تصوري مي‌گفت، چيزهايي که والدينش، دوستانش، اجدادش، آنها را هرزگي مطلق مي‌دانستند. نخستين اوج لذتش فرا رسيد و لب‌هايش را گزيد تا از لذت فرياد نکشد.
ادوارد داشت به او نگاه مي‌کرد. نگاه متفاوتي در چشم‌هايش بود، انگار مي‌فهميد، حتي اگر فقط به خاطر نيرو، حرارت، عرق و بويي بود که بدن ورونيکا متصاعد مي‌کرد. ورونيکا هنوز ارضا نشده بود. زانو زد و بار ديگر مشغول استمنا شد.
مي‌خواست از لذت بميردع به هرچيزي که همواره برايش ممنوع شده بود، مي‌انديشيد و آن را درک مي‌کرد: از ادوارد خواهش کرد به او دست بزند، به او زور بگويد، به هر شيوه‌اي که مي‌خواست، از او استفاده کند. آرزو داشت زدکا هم آنجا مي‌بود. چون يک زن، بهتر از هر مردي اسرار بدن زن را مي‌داند.
همچنان در برابر ادوارد ايستاده به زانو افتاده بودع احساس کرد تسخير و لمس شده است، و واژه‌هاي واضحي بر زبان آورد تا توضيح بدهد مايل است ادوارد چه کند. يک اوج ديگر فرا رسيد، نيرومندتر از هميشه، انگار همه‌چيز در پيرامونش مي‌خواست منفجر شود. حمله قلبي همان روز صبحش را به ياد آورد، اما چه اهميتي داشت، ترجيح مي‌داد در يک انفجار عظيم لذت بميرد. وسوسه شد به ادوارد دست بزند – همان جا جلوش بود – اما نمي‌خواست اين لحظه را به خطر بيندازد. داشت فراتر مي‌رفت بسيار فراتر، درست همانطور که ماري گفته بود.
خود را هم ملکه و هم کنيز تصور مي‌کرد، هم فرمانروا و هم قرباني. در خيالش، داشت به مرداني با پوست‌هايي به رنگ‌هاي مختلف عشق مي‌ورزيد – سفيد، سياه، زرد – به ثروتمندها و گداها. او به همه متعلق بود و هرکسي مي‌توانست هرکاري با او بکند. يک، دو، سه اوج پشت سر هم فرا رسيد. هرچيزي را که پيش از آن فکرش را نکرده بود، تصور کرد و خود را به هرآنچه که بنيادي‌تر و خالص‌تر بودع سپرد. سرانجام، در حالي که ديگر نمي‌توانست خودش را نگه دارد، از شدت لذت فرياد زد، روحش سرشار از آرامش بود. او تمناهاي نهاني خودش را، حتي از خودش پنهان کرده بود، نمي‌توانست بگويد چرا، اما به پاسخي هم نياز نداشت. همين کافي بود که آن کار را کرده بود: خودش را تسليم کرده بود.
اندک‌اندک، جهان به مکان مناسب خود بازگشت و ورونيکا از جا برخاست. ادوارد در تمام آن مدت از جا تکان نخورده بود، اما انگار چيزي در او دگرگون شده بود حساسيتي در چشم‌هايش ديده مي‌شد، حساسيتي بسيار انساني.
- چقدر خوب است که در هرچيزي مي‌توانم عشق ببينم، حتي در چشم‌هاي يک اسکيزوفرنيک.
تازه مشغول پوشيدن لباس‌هايش شده بود که احساس کرد نفر سومي هم در اتاق هست.
ماري بود. ورونيکا نمي‌دانست او کي وارد اتاق شده و يا چه چيزهايي را شنيده و ديده، اما هيچ ترس يا شرمي احساس نمي‌کرد.
«چنان مست بود که مجبور شد بسيار تلاش کند تا آنچه را که در رستوران گفته بود، به ياد بياورد هر دو خنديدند، ورونيکا گيلاسش را بالا برد.»


خوان آرياس در مقدمه کتاب «زندگي من» که حاصل مصاحبه او با کوئليو است، در وصف فضاي محل مصاحبه با پائولو آورده است:
«شب‌ها گفتگوي ما در اتاق ناهارخوري که در سوي ديگر منزل قرار داشت، انجام شد. هميشه روي ميز چند بشقاب خوراک اسپانيايي که با ژامبون و پنير تهيه شده بود، چيده بودند که همراه با يک شراب عالي ايتاليايي صرف مي‌شد.»
 

ترويج فساد و بي‌بند و باري
ترسيم صحنه عشق‌بازي زن و مرد در بستر، تمناي يک زن به منظور آميزش جنسي با مرد و بي‌توجهي مرد، برهنه شدن زن، تشريح عمل استمناء زن، مطرح نمودن عشق پسر به پسر و دختر به دختر و نوشتن در وصف زنان زناکاري که شوهرانشان به زناي زنان خود رضايت دارند ازجمله مواردي است که پائولو نويسنده مورد علاقه بخشي از مردم جهان از آن سخن مي‌گويد.
پائولو در کتاب «ورونيکا تصميم مي‌گيدر بميرد» فساد جنسي و بي‌بند و باري قهرمان داستان را با شيوه‌اي وسوسه‌انگيز به تصوير مي‌کشد و از شيفتگي ورونيکا در برابر ادوارد مي‌نويسد.
وي سپس خوابيدن زمين‌دار با آن دختر را به طور زننده اي متصور مي شود.
پائولو در طرح بي‌بند و باري جنسي حتي از طرح مردان زن‌نما هم روي گردان نيست وي در ترسيم رابطه مردان با هم و مجالس عياشي مي آورد:
«پدراني که ماجراهاي نهاني خود را با مردان زن‌نمايي تعريف مي‌کردند که توانسته بودند از مرز بگريزند.
و مجالس عياشي. به نظر مي‌رسيد هرکسي، دست‌کم يک بار در زندگي‌اش، مايل است در چنين مجالسي شرکت کند.
دکتر ايگور خودکارش را لحظه‌اي کنار گذاشت و به خودش فکر کرد: خودش چه؟ بله، خودش هم خوشش مي‌آمد. يک مجلس عياشي، همانطور که خودش تصور مي‌کرد، بايد کاملاً پرهرج و مرج و لذت‌بخش باشد، و در آن احساس تعلق ديگر وجود نداشت، فقط لذت و آشفتگي.»

 ترويج بي‌غيرتي نسبت به نواميس
 در يکي از داستان ها، نويسنده مرد داستان را به صورت انساني بي‌غيرت که حتي حاضر مي‌شود به متصديان تلفن و نامه‌رسان‌ها و... رشوه دهد تا همسرش با مرد ديگر ارتباط نامشروع برقرار سازد، ترسيم مي‌کند و از هوش عشقبازي زني شوهردار با مردي ديگر که امري شنيع است سخن مي‌گويد و در نهايت اينکه، افسردگي حاصل از اين هوس را پزشکان به عنوان فقدان يک ماده شيميايي توجيه مي‌سازند و از اين طريق هوسبازي، بي‌غيرتي و ارتباط نامشروع را عادي و موجه جلوه مي‌دهد.
پائولو به منظور عادي جلوه دادن حرکات زشت زن از گستاخي زن به حدي که با سيلي کودکش را مي‌آزارد، تف کردن در غذا توسط زن و بيداري وي سراسر شب از اندوه مرد اجنبي ياد مي‌کند و مي‌آورد که شوهرش با ديدن حرکات و اعمال زشت زن باز هم بيش از حد مهربان است و به زن مهرباني مي‌کند.
«شوهرش که به گونه خشم‌آوري مهربان بود، ملحفه‌ها را عوض مي‌کرد، موهايش را شانه مي‌زد، و مي‌گفت همه چيز باز روبه‌راه مي‌شود. بچه‌هايش ديگر به اتاقش نمي‌آمدند؛ چون يک بار بي‌هيچ دليلي به صورت يکي از بچه‌ها سيلي زد، بعد به پايش افتاد، پايش را بوسيد، طلب بخشش کرد، و براي نشان دادن اندوه و پشيماني‌اش، لباس خوابش را از هم دريد.
يک هفته تمام، تمام غذاهايي را که به او مي‌دادند، تف کرد، چند بار از واقعيت دور شد و دوباره برگشت، سراسر شب بيدار مي‌ماند و سراسر روز مي‌خوابيد.
 

پائولو در ايران

حضور پائولو کوئليو در کشورمان و سفر به اقصي نقاط ايران از جمله خدمات عطاءالله مهاجراني در جايگاه وزارت ارشاد بود! که به عنوان يک دستاورد مهم از آن ياد شد؛ زيرا وي به عنوان نخستين نويسنده غير‌مسلمان و مشهوري بود که پس از انقلاب اسلامي به ايران مي‌آمد!

تجليل پائولو از عطاءالله مهاجراني
وي در يادداشت ديگري با اشاره به علاقه ملت ايران و مسئولين آن به گفتگو، نگراني وزير ارشاد اسلامي وقت را از «عدم وجود پل فرهنگي» ميان ملت ايران و برزيل اينگونه بيان مي‌دارد:
«تنها ملت ايران به گفت و گو تمايل ندارد، اعضاي مهم دولت نيز چنين گرايشي دارند.
آقاي دکتر عطاءالله مهاجراني – وزير فرهنگ ايران – در مکالمه‌اي که در منزل ايشان با هم داشتيم، با مهر بسيار درباره برزيل، و سفر بيست سال پيش خود به اين کشور صحبت مي‌کرد. اما مهمترين نگراني او ايجاد دوباره يک پل ميان دو ملت بود. او مي‌دانست يک فرهنگ تنها هنگامي مي‌تواند غني بماند که با فرهنگ‌هاي ديگر ارتباط داشته باشد.
يک بار، داستان جالبي شنيدم. کسي از دوستانش پرسيد:
چه زماني مي‌فهميد که روز آغاز شده؟
اولين نفر گفت: «وقتي بتواني يک درخت را تشخيص دهي.»
ديگري گفت: «وقتي بتواني يک ميش را از کودکي تشخيص دهي.»
و سرانجام، سومين نفر گفت: وقتي بتواني چهره برادرت را تشخيص بدهي.
در ايران، يک نفر از من پرسيد از ميان هزاران پنجره‌اي که به لحظه‌هاي گوناگون زندگي‌ام گشوده مي‌شوند، کدام يک را انتخاب خواهم کرد؟ پاسخ دادم پنجره‌اي را خواهم گشود که لحظه اکنون را نشان مي‌دهد.
و اکنون، ايران چهره برادرم را دارد.»
 

پائولو و سفر به ايران
پائولو در تشريح علت سفرش به ايران مي‌گويد:

«اين جا هستم تا به شما نشان بدهم چه کسي پشت کتاب‌ها قرار دارد. شما کتاب‌ها را مي‌شناسيد ولي مردي را نمي‌شناسيد که آنها را نوشته، براي همين به اينجا آمده‌ام. و از آنجا که هرکاري که با عشق انجام مي‌شود، بهتر است، من هم کتاب‌هايم را با عشق نوشته‌ام؛ بنابراين کتاب‌هايم از خودم بهتر هستند. من مردي هستم که به دنبال رؤيايش حرکت مي‌کند، اولين رؤياي زندگي من نويسنده شدن بود. در مسير تحقق بخشيدن به اين رؤيا، زخم‌هاي زيادي به روحم وارد شد.»

گفتگوي آرش حجازي با پائولو کوئليو در مورخ 10/3/79، موزه صاحبقرانيه

آرش حجازي بعنوان ناشر اختصاصي آثار پائولو در ايران در اين گفتگو پيرامون موضوعاتي چون گفتگوي تمدن‌ها، عشق در آثار پائولو، تأثير و کمک عشق به گفتگو، گفتگو و جنگ، نقش و تأثير نويسندگان و پائولو در برقراري گفتگوي تمدن‌ها، سفرهاي پائولو و نويسندگان موفق به کشورهاي مختلف، کتاب کيمياگر و قهرمانان سانتياگو (چوپان) با پائولو به گفتگو مي‌پردازد.
 

ملاحظاتي در سفر پائولو به ايران
پائولو در سفر ده روزه خود با برگزاري جلسات سخنراني، پرسش و پاسخ و مصاحبه مطبوعاتي و حضورش در شيراز، دانشگاه تهران و تالار وحدت با خوانندگان آثارش به گفتگو نشست و به سؤالات آنان پاسخ داد.
در لابه‌لاي گفته‌هاي پائولو، و نيز پاسخ‌هاي وي به سؤالات حضار، نشاني از مثلث هميشگي آثار پائولو «زن، شراب و جادو» به چشم مي‌آيد که براحتي مي‌توان چگونگي بهره‌برداري پائولو از سه مقوله ذکر شده را در آثارش مشاهده کرد.
***

 

جمع‌بندي
1- پائولو از پدر و مادري مسيحي در برزيل متولد گرديده است. وي به دلايلي از مسيحيت روي‌گردان و فرقه‌ها و آئين‌هاي ديگري را تجربه مي‌کند. شايد بتوان پناه بردن پائولو به مواد مخدر را گامي در رديف جستجوي وي در خصوص تجربه‌هاي گوناگون دانست. وي با اکثر اديان و فرقه‌هاي مذهبي، اجتماعي و سياسي آشنايي دارد و در آثارش نمايي از آن اديان به چشم مي‌خورد. وي نويسندگي را با نوشتن براي مطبوعات، سرودن ترانه و نگارش نمايشنامه آغاز مي‌کند و با پا نهادن در عرصه نويسندگي به شهرت جهاني مي‌رسد.
2- سبک نگارش، نزديک بودن متن به ادبيات جوان پسند، ادعاي طرح يک نوع عرفان در لابه‌لاي سطور کتاب‌هاي وي و تبليغ بسيار آثار وي از سوي ناشران کتاب‌هايش سبب گرديد که آثار کوئليو از استقبال خوبي برخوردار شود و تاکنون قريب 27 ميليون نسخه از آثار وي در سراسر جهان به فروش برسد.
3- در ايران هم انتشارات کاروان و حدود 20 ناشر ديگر در اقدامي سؤال‌برانگيز ضمن چاپ آثار وي تبليغ وسيعي را در خصوص فروش آثارش به انجام رسانده‌اند. بعضي از کتاب‌هاي وي چون «کيمياگر» تاکنون قريب 37 بار در ايران تجديد چاپ شده است. ارسال پيام تسليت پائولو کوئليو به مناسبت درگذشت فريدون مشيري، در نظر گرفتن جايزه از سوي پائولو براي خوانندگان کتاب‌هايش در ايران، دعوت از وي جهت سخنراني در دانشگاه تهرانع برگزاري جلسه ديدار با پائولو کوئليو در دانشگاه تهرانع سخنراني در تالار وحدت و حافظيه شيراز همگي مؤيد اين نکته است که عده‌اي در ايران در خصوص معرفي وي و آثارش تلاش زايدالوصفي از خود نشان داده‌اند و از همين رو است که بخشي از تيراژ 27 ميليوني کتاب‌هايش در ايران اسلامي به چاپ رسيده!! و به فروش رفته است که تأثير سوء و مخرب اين آثار بر ذهن، انديشه و عملکرد نسل جوان بر همگان مسلم و غيرقابل انکان مي‌باشد.
4- آثار پائولو که به گفته خود او در مواردي اقتباس از سرگذشت خود اوست در قالب رمان‌هاي جذاب و حکايت‌هاي گوناگون، با نثري روان و در قطع و اندازه‌هاي گوناگون از سوي ناشران به بازار کتاب عرضه مي‌شود. وي در آثارش از مذاهب، مسلک‌هاع مرام‌ها و آئين‌هاي اقوام مختلف سخن مي‌گويد و گاه آميزه‌اي از آن تعاليم را عرضه مي‌نمايد.
5- پائولو نويسنده‌اي است که به تأثير نکات انحرافي مورد توجه خوانندگان در جلب مخاطب براي مطالعه يک اثر ادبي کاملاً واقف مي‌باشد وي به دليل آشنايي کافي با روحيه، نيازمندي و توقع غيرعقلاني و هوسبازانه مخاطبانش با روش‌ها و شيوه‌هاي گوناگون از بحران کنوني موجود در زندگي جوانان سود جسته و رمان‌هاي خود را بر اضلاع مثلث آن خلأ که همانا عدم معنويت واقعي مي‌باشد بنا مي‌نهد. پائولو با بهره‌گيري از عنصر زن به‌گونه‌اي که تنها وسيله‌اي است جهت عيش و نوش مردان و مواد مخدر و شراب به عنوان ابزارهايي که روح انسان خسته و دلمرده را اندکي تسکين مي‌بخشد و با آگاهي از نياز انسان سرگشته به معنويت، از جادوي سياه ياد مي‌کند و به طور ضمني انسان‌ها را به سوي جادو و جادوگري و استادان جادوگر رهنمون مي‌نمايد. با بررسي آثار پائولو مي‌توان به اين واقعيت دست يافت که وي براي جذابيت بخشيدن به آثارش از مثلث زن، شراب و جادو به‌گونه‌اي فريبنده بهره گرفته است. تشريح مکرر صحنه‌هاي شراب‌خواري در آثار وي به نوعي تمجيد از اين عمل مي‌باشد که امروز پزشکان بر غيرعقلاني بودن آن تأکيد دراند.

6- استفاده ابزاري از زن و تشريح صحنه‌هاي زشت و زننده از عشق‌بازي زن و مرد و اعمال جنون‌آميز زن و مرد در اوج تمنا و لذت جنسي، طرح جادو و جادوگري بگونه‌اي جذاب و ايجاد گرايش در افراد بسوي آن، تأکيد و تعمد نويسنده بر استعمال مواد مخدر از سوي قهرمانان داستان و ايجاد سؤالهاي اساسي در رابطه با عدل خداوند متعال، ترسيم چهره‌اي عبث و بيهوده از زندگي و دنيا و طرح مسأله خودکشي و آموزش شيوه‌هاي مختلف خودکشي به گونه‌اي جذاب، تلاش براي القاء اين شبهه در ذهن انسان است که آدمي هيچ نقش و مسئوليتي در برابر اعمال خود ندارد و محکوم به پذيرش آنچه از پيش براي وي مقدر شده مي‌باشد و تلاش براي رهايي از تقدير کوششي عبث و بي‌سرانجام است. اهانت به انبياء الهيع تحقير و توهين به چهره‌هاي مذهبي، ترسيم چهره‌اي وحشت‌زا از زندگي، به سخره گرفتن دوزخ و عقاب، ترويج فساد و بي‌بند و باري از عمده‌ترين محورهايي است که در آثار اين نويسنده برزيلي مشاهده مي‌گردد.
7- پائولو در آثاري با بهره‌گيري از مثلث زن، شراب و جادو افراد را در قلم روان خود گرفتار و انديشه‌ها و عقايد خود را به آنان تفهيم مي‌کند.
8- نکته‌اي که بايد بدان توجه داشت مطرح شدن پائولو در ايران و جهان به عنوان شخصيتي است که مروج عرفان در جوامع انساني مي‌باشد. اندک دقت نظري در آثار وي اين را ثابت مي‌کند که:
پائولو خود را به عنوان نويسنده‌اي معرفي مي‌کند که موفق به کشف شيوه‌اي نوين در زندگي شده و بر اين ادعا تأکيد دارد که سعي مي‌کند روح خود را از طريق کتاب‌هايش در سراسر گيتي منتشر کند. استقبال از آثار وي در سراسر دنيا گوياي اين نکته است که تا حدودي در اين راه موفق بوده و توانسته است در فضاي کنوني و خلأ معنويت در جهان با تعاليم خود توجه عده‌اي را به سوي آثارش جلب نمايد اما استقبال از آثار وي در ايران که داراي فرهنگ غني و ارزشمند شيعي مي‌باشد و از فيض انفاس قدسي و قلم‌هاي بزرگان علما و انديشمنداني که مصداق کامل الگوي انساني در نيل به قله‌هاي بلند عرفان هستند، جاي سؤال و تأمل بسيار دارد. اين امر نشان از کم‌توجهي دستگاه‌هاي مسئول در معرفي و الگوسازي صحيح، برنامه‌ريزي به منظور گسترش فرهنگي غني اسلام، معرفي چهره‌هاي خداجوي و خداپرست و توجه بيگانگان و دشمنان فرهنگ شيعي به ارائه الگوهاي جايگزين مصاديق کامل انسان‌هاي الهي است. اميد است با پر نمودن اين خلأ بزرگ نسل جوان ما به جاي حضور در ساعت دو نيمه شب در فرودگاه بين‌المللي به منظور استقبال از پائولو و امثال وي به ديدار افلاکيان خاک‌نشيني بشتابند که زمين از برکت وجود آنان به خود مي‌بالد و اين آرزو با اندکي همت، تلاش و دلسوزي، دست‌يافتني خواهد بود. نه اينکه وزير محترم ارشاد در حمايت از انتشار آثار «پائولو کوئليو» سخناني ايراد کند که موجب رنجش دلسوزان جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي شود.

9- در جامعه اسلامي که منابع ارزشمندي چون قرآن کريم، احاديث و تعاليم سودمند رسول مکرم اسلام(ص)، معصومين(ع)، علماء، صلحا، انديشمندان مسلمان، عرفا و بزرگان نام‌آوري جامعه علمي ما را مزين نموده است ترجمه و ترويج آثار پائولو و ارائه رهنمودهاي اخلاقي و انساني از سوي شخصي چون وي محل تأمل و سؤال است. پائولو در توصيه‌هاي اخلاقي خود از اقدامات خاخام‌هاي يهودي و تعاليم تحريف شده حضرت عيسي(ع) سخن مي‌گويد نيم نگاهي به نوشته‌هاي پائولو، که در صفحات آينده از نظرتان خواهد گذشت، اين حقيقت را روشن مي‌کند که رسوخ دادن انديشه‌هايي منحرف و نه‌چندان متقن در ميان نسل جوان به منظور مقابله با فرهنگ اسلام ناب محمدي در دستور کار جدي بيگانگان مي‌باشد، که اين مهم، رسالت ما را در پاسداري از فرهنگ اصيل شيعه و مبارزه با تهاجمات گسترده مکاتب و فرقه‌هاي انحرافي بيش از پيش سنگين‌تر مي‌نمايد.

10-  غرب براي ترويج اينگونه آثار در ايران برنامه دارد. وي يادآور شد عليرغم توصيه هاي مکرر رهبر معظم انقلاب در راستاي مبارزه با ترويج عرفانهاي وارداتي، وزارت ارشاد نه تنها قدم مثبتي در اين زمينه بر نداشته است، بلکه با نشر ميليوني آثار فرقه هاي انحرافي نوپديد، خود مروج اين فرقه ها محسوب مي شود.
--------------
منابع:
منبع اول: ورونيکا تصميم مي‌گيرد بميرد
منبع دوم: شيطان و دوشيزه پريم
منبع سوم: دومين مکتوب
منبع چهارم: زندگي من، پائولو کوئليو
منبع پنجم: بريدا
منبع ششم: جادوگر سرزمين سامبا (بررسي و نقد آثار پائولو کوئليو، نوشته: شهلا زرنگي)

کيمياگر

11 دقيقه

و...

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس